آتشی که نمیرد

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

آتشی که نمیرد

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

مرگ نازلی تقابل گفتن و خاموشی

 

«وارتان سالاخانیان پس از کودتای 28 مرداد 1332 گرفتار شد، همراه مبارز دیگر کوچک شوشتری زیر شکنجه ددمنشانه‌ای به قتل رسید... من او را در زندان دیده بودم... شعر، نخست مرگ نازلی نام گرفت تا از سد سانسور بگذرد، اما این عنوان شعر را به تمامی وارتان‌ها تعمیم داد و از صورت حماسه یک مبارز به خصوص درآورد.» (یادداشت شاعر، مجموعه اشعار، جلد اول، ص 600-601)

 

ادامه مطلب ...

گردنه

پشت این گردنه 

تقسیم گلوله است و  

سربُران گندم و گوزن و  

گوشمالی ِ تگرگ آلود ِ گل و گیلاس و قاصدک. 

به این ظل ِ آفتاب  

که آفتاب گردان ها را کلافه کرده دل خوش نکن 

پشت این گردنه 

گردن می شکنند.

نشانه

چشمانم را نشانه‌ی راهت می‌کنم

در لانه‌ی ساده و صمیمی گنجشکی

در ارتفاع شاخساران سبز همان نارون

که تاب ِ بی‌تاب ِ کودکی‌مان

از شاخه‌های معطرش آویخته است

و بر تن تناور تبدارش

ابتدای نام من و تو

حک شده است

- به خطی کودکانه - 

***

نه دشنه‌ای

نه هراسی

هیچ به همراه نیاور

کیفیت نگاهت کافی است

و گیسوان ریزبافته‌ات

و لبخنده‌هایت

که در شب تیره

طلوع ماه را ماننده است

***

چشمانم را نشانه‌ی راهت می‌کنم

بیدار،

به سان خوشه‌ای انگوردر آسمان شب

تا آمدنت

کوزه‌ای آب آنجاست

و آینه‌ای

تا خود را در آن بازیابی

تا مرا بازشناسی

صدای کلاغان را به هیچ مگیر!

و هر نوای هموار را

تنها شنیدن ترنم خوش نوای دلت

کافی است

به وقت آمدنت

تنها تلاقی نگاه‌مان

برای باران و

کشف دوباره‌ی آن آتش نامیرا کافی است

بی‌گمان

دیگر روز

در همانجا که من و تو ایستاده‌ایم

معبدی می‌سازند

که نارون

درخت مقدس آن خواهد بود

ریشه‌ی احساس

            عکس از: پروین


سعی کن برگ نباشی که بریزی با یأس  
سعی کن ریشه ی احساس بهاری باشد 

رنگین کمان

حوصله‌ام بی‌تابی می‌کند

در این هوای ابری،

باران می‌شوم

می‌بارم

سُر می‌خورم روی گونه‌هایت

پاک می‌کنم حافظه‌ی سیاه ابرها را

از هر چه بغض فروخورده

اکنون

فصل بودن توست

رنگین کمان من!