آتشی که نمیرد

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

آتشی که نمیرد

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

کلام باران

 

 

شکفتن زنبق، 

کلام باران است. 

نوای روشن چشمه ها، 

سماع خلسه ی خاک. 

کنار مزرعه بنشین؛ 

اذان قامت گندم 

درون گنبد آلاله می شکند.  

چو روح باد سفر کن،  

مسافر گل باش. 

افق افق به تماشای روشنی برخیز... 

 

«محمد اسدیان»

روشنی، من، گل، آب

 

 

ابری نیست 

بادی نیست 

می نشینم لب حوض: 

گردش ماهی ها، روشنی، من، گل، آب 

پاکی خوشه زیست 

نور در کاسه مس  

چه نوازش ها می ریزد... 

 

"سهراب سپهری" 

 

پی‌نوشت: با سپاس از فرناز گرامی که زحمت Edit عکس رو کشید.