گیاه وحشی کوهم |
به مناسبت اولین سالگرد خاموشی ژاله اصفهانی (1300 خورشیدی،اصفهان – 2007 میلادی، لندن) شاد بودن هنر است شاد کردن هنری والاتر لیک هرگز نپسندیم به خویش که چو یک شکلک بیجان شب و روز بیخبر از همه خندان باشیم بیغمی عیب بزرگی است که دور از ما باد *** زندگی صحنهی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمهی خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد ژاله اصفهانی (سلطانی) اولین شعرش را در هفت سالگی سرود. در سال 1322 نخستین مجموعهی شعرش با عنوان گلهای خودرو را منتشر کرد. او پس از پروین اعتصامی اولین زنی بود که مجموعهی شعرش را که شعرهای آن را در دوران دبیرستان سروده بود، به چاپ رساند. ژاله در نخستین کنگرهی شاعران و نویسندگان ایران که به ریاست ملک الشعرای بهار و با حضور بزرگانی چون بدیع الزمان فروزانفر، صادق هدایت و .... تشکیل شد نیز شرکت کرد و شعر خواند. در سال ۱۳۲۵ خورشیدی به همراه همسرش - شمسالدین بدیع تبریزی که افسر نیروی دریایی و از افسران نظامی عضو حزب توده بود - به اتحاد جماهیر شوروی سابق مهاجرت کرد و در باکو اقامت گزید. در آنجا به فراگیری زبان های ترکی و روسی و تحصیل در دانشگاه دولتی آذربایجان پرداخت و موفق به دریافت لیسانس در رشتهی ادبیات شد. در سال ۱۹۵۴ میلادی به مسکو رفت و به تحصیل در دانشگاه لامانوسوف پرداخت و رسالهی دکتری خود را در بارهی زندگی و آثار ملک الشعرای بهار نوشت. در سال 1359 پس از انقلاب اسلامی به ایران بازگشت ولی پس از مدت کوتاهی بار دیگر جلای وطن کرد و این بار در لندن مقیم شد. علیرغم غم دوری از ایران که گهگاه فضای شعرش را به سوگ مینشاند، آنچه بیش از هر چیز شعر ژاله را برای من دلنشین مینماید، احساس آرامش و روح صلح طلبی است که از لابلای اشعارش به خواننده منتقل میشود. هر چند وطن را عاشقانه دوست میدارد و در شعرش غم غربت را از زبان پرندگان مهاجر میسراید: پرندگان مهاجر، در این غروب خموش چه شد که از چمن آشنا سفر کردید... اگر پرسند از من زندگانی چیست خواهم گفت همیشه جستجو کردم، جهان بهتری را آرزو کردم من از هر وقت دیگر بیشتر امروز هشیارم به بیداری پر از اندیشهام، در خواب بیدارم زمان را قدر میدانم، زمین را دوست میدارم چنان از دیدن هر صبح روشن میشوم مشتاق که گویی اولین روز من است این و آخرین روز من است درود شادیام با درد بدرودم درآمیزد در این غوغای افسونگر چو مرغان بهاری بی قرارستم دلم میگیرد از خانه دلم میگیرد از افکار آسوده و از گفتار تکرار طوطیوار بیهوده دلم میگیرد از اخبار روزانه گر از بازار گرم و جنگ سرد این و آن باشد نه از راز شکوفایی نیروهای انسانی فضای باز میخواهم که همچون آسمانها بیکران باشد و دنیایی که از انسان نخواهد قتل و قربانی... ژاله اصفهانی در ژوئن 2002 در کنفرانس سالانهی بنیاد پژوهشهای زنان در کلرادو، به عنوان زن برگزیده سال انتخاب شد.
<!--[if !vml]-->!--[endif]--> ژاله اصفهانی ، سیروس ملکوتی و سیمین بهبهانیدر مراسم گرامیداشت سیمین بهبهانیاز وی چندین دفتر شعر به یادگار مانده که مهمترین آنها عبارتند از: گلهای خودرو (تهران، 1324)، زندهرود (مسکو، 1344)، اگر هزار قلم داشتم (تهران،1360)، البرز بیشکست (لندن، 1362). همچنین گزیدهای از اشعار او تحت عنوان پرندگان مهاجر (Migrating Birds) به زبان انگلیسی منتشر شده است. و چه زیبا روایت میکند خود را، حکایت ماندن و رفتن گیاه وحشی کوه صبر و امید: گیاه وحشی کوهم نه لالهی گلدان مرا به بزم خوشیهای خودسرانه مبر به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم مرا به خانه مبر، زادگاه من کوه است ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون به زیر سنگی یک روز میشوم مدفون سرشت سنگی من آشیان اندوه است جدا ز یار و دیارم دلم نمیخندد زمن طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه به غیر حسرت پر خشم و آرزوی مخواه گیاه وحشی کوهم در انتظار بهار مرا نوازش و گرمی به گریه میآرد مرا به گریه میار...
|