مرگ نازلی تقابل گفتن و خاموشی

 

«وارتان سالاخانیان پس از کودتای 28 مرداد 1332 گرفتار شد، همراه مبارز دیگر کوچک شوشتری زیر شکنجه ددمنشانه‌ای به قتل رسید... من او را در زندان دیده بودم... شعر، نخست مرگ نازلی نام گرفت تا از سد سانسور بگذرد، اما این عنوان شعر را به تمامی وارتان‌ها تعمیم داد و از صورت حماسه یک مبارز به خصوص درآورد.» (یادداشت شاعر، مجموعه اشعار، جلد اول، ص 600-601)

 


مرگ نازلی  

شعری از احمد شاملو 

 

«-نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.  

در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر. 

دست ازگمان بدار! 

با مرگ نحس پنجه میفکن! 

بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار...» 

 

نازلی سخن نگفت، 

سرافراز  

دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت... 

 

*** 

«- نازلی! سخن بگو! 

مرغ سکوت، جوچه مرگی فجیع را 

در آشیان به بیضه نشسته ست!» 

 

***  

نازلی سخن نگفت، 

چو خورشید  

از تیرگی برآمد و در خون نشست و رفت... 

 

***   

نازلی سخن نگفت 

نازلی ستاره بود  

یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت... 

 

*** 

نازلی سخن نگفت  

نازلی بنفشه بود  

گل داد و  

مژده داد:‌ «زمستان شکست!» 

و رفت... 

 

 

دکلمه شعر را با صدای شاعر از اینجا بشنوید.