بهار کاغذی

برای زنی که از سطح آب می‌گذشت  

 

زنی که از سطح آب می‌گذشت

مرا به سطح خاطره‌ای برد

زنی که گونه‌اش به یأس می‌مانست

و در نهایت پاییز زندگی می‌کرد

 

عکس از: فرناز 

 

بهار کاغذی

 

چه وزنی دارد

کوله‌بار این راه نرفته

بر شانه‌های ویران شده‌ات

هزار باران را پشت سر گذاشته‌ای

در انتظار شبنمی که

آفتاب

حضورش را از تو دریغ می‌کند

و صدها روز بیهوده

در آینه نشسته‌ای

به انتظار گل دادن نرگس چشمان زنی که

رویای پریشانش را

به سبزی یک بهار کاغذی مهمان کرده است