بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

صائب

یکی از افتخارات این آقای صائب تبریزی این است که ما خیلی او را دوست می داریم.تک بیتی های زیبایی دارند. چندی پیش در یادداشت هایمان به یکی از آن ها برخوردیم.   

ما از این هستی ده روزه به جان آمده ایم 

وای بر خضر که زندانی عمر ابدی ست.

شما هم اگر چیزی از ایشان را دوست دارید و از بهرید! بفرمایید تا این زیر درج کنیم و فیضی ببریم. هم خودمان هم دیگران. کار نیکی است. نیست؟ مگر این که ندانید. که عذر بدتر از گناه است.

بسم الله. 

*** 

سعید از صائب نوشت: 

سربه هم آورده دیدم برگهای غنچه را / اجتماع دوستان یک دلم آمد به یاد

حسام از صائب نوشت: 

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم  / موجیم که آسودگی ما عدم ماست 

شهرزاد از صائب نوشت: 

زشت در سلک نکویان می نماید زشت تر / پای طاووس از پر طاووس رسوا می شود 

نیلوفر از صائب نوشت: 

من از بی‏قدری خار سر دیوار دانستم / که ناکس کس نمی‏گردد از این بالانشینی ها 

(البته گویا این بیت از صائب نیست.)

بعد از این بیت هم: 

من از افتادن سوسن به روی خاک دانستم / ک کس ناکس نمی گردد به این افتان و خیزان ها 

فیروز از صائب نوشت: 

مستمع صاحب‌سخن را بر سر ذوق آورد / غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد

نیست پروا تلخ‌کامان را ز تلخی‌های عشق /  آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است 

روزبه از صائب نوشت: 

در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی / بوسه در لعل شراب آلود نگذارم ترا 

فرناز از صائب نوشت: 

نه همین موج ز آمد شد خود بی خبر است  / هیچکس  را خبر از آمدن  و رفتن نیست  

حسین طاهری از صائب نوشت: 

این خط جاده ها که به صحرا نوشته اند /  یاران رفته با قلم پا نوشته اند 

شمس از صائب نوشت: 

برق را در خرمن مردم تماشا کرده است /  انکه پندارد که حال مردم دنیا خوش است

باران از صائب نوشت:

زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد / نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
چون وا نمی کنی گره ای خود گره مباش / ابرو گشاده باش اگر دستت گشاده نیست

خاطره آیت الله خزعلی

یک بار وقتی داشتم وب گردی می­کردم به خاطره­ی پرمعنایی از فرزند آیت الله خزعلی معروف در وبلاگش برخورد کردم؛ خواندنی است:

به زیارت ثامن­الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) رفته بودم. پیرمردی فرزانه از تجار قدیم خوزستان مرا دید. خاطره­ای جالب از ۴۰ سال قبل نقل می­کرد. او می­گفت: ۴۰ سال قبل پای منبر پدرت در آبادان بودم. به فاصله­ی کمی از مسجد، کاباره و کازینو بود و جمعی از جوانان به می­گساری و لهو و لعب و قمار مشغول بودند. حضرت آیت الله بر فراز منبر با اشاره به انحراف جوانان فرمودند: "اگر ۲۴ ساعت رادیو و تلویزیون را به ما بدهند، خواهید دید که چگونه این جوانان را تربیت و اصلاح می­کنیم."

سپس آن پیز فرزانه گفت: "به پدر بگویید هنوز ۲۴ ساعت نشده است؟!" 

*** 

متن بالا از وب نوشت های محمدعلی ابطحی بود.

انرژی مثبت و منفی

چندی پیش در جایی صحبت از انرژی مثبت و منفی شده بود و مثبت بودن و  ... این غزیه به قول هدایت به تازگی در فرهنگ ما راه یافته است. از کجا آمده را نمی دانم. ولی حداقل می توانم مثال فیلم و کتاب راز را بزنم. می گوید: 

شما می توانید مانند قوه جاذبه بین اجرام  آن چه را که می خواهید جذب کنید و آن چه که نمی خوهید دفع کنید. اگر به دنبال چیزی هستید آن را بخوانید. اگر آن چه که می خواهید مثبت باشد یا منفی همان هم به سراغتان می آید. البته در فرهنگمان هم از دیر باز به گونه ای بوده است ولی فکر می کنم به آن بی توجهی شده یا بال و پر داده نشده است. منظورم جمله ای است در قرآن با این مضمون که خدا می گوید: از من بخواهید تا آن چه که می خواهید به شما بدهم. عربی اش را نمی دانم. 

از وقتی که راز را دیده ام -کتاب را نخوانده ام- در این مورد مداقه کرده ام و کم و بیش به درستی هایی هم رسیده ام. یکی می گفت: تا حدی درست است ولی مثلن شما اگر وارد پارکینگی می شوید که حتا روی در آن نوشته است ظرفیت تکمیل است چه می توانید بکنید. هر چقدر هم که انرژی مثبت به پارکینگ بتابانید جایی برای شما خالی نمی شود. ولی آن هایی که باورشان بر این مقوله خیلی زیاد است می گویند اگر انرژی مثبت زیادی بتابانیم یکی از رانندگان این خودروها در همان لحظه به پارکینگ آمده و جای خالی خودرو ما را برایمان تدارک می بیند و چه و چه ... 

بیشتر از این را نمی خواهم این جا بگویم. ولی باید یک نکته را که چندی پیش بعد از توجه به این مساله به آن فکر می کردم  اینجا بنویسم و این بود که: 

ما ملت مثبت اندیشی نیستیم. اگر این جاذبه و دافعه ای که عرض کردم درست باشد روزانه هفتاد میلیون ایرانی از صبح که از خواب بیدار می شوند تا شب که سر بر بالین می نهند مدام به خودشان و دیگران می گویند: 

وضع ما خوب نمی شه. ما ملت بدبختی هستیم. بیچاره ایم. جهان سومیم تحت ستمیم. ... کوفتیم... 

اگر تاباندن انرژی مثبت و منفی درست باشد فکر می کنید که با این حجم انرژی منفی قرار است چه بر سر این ملت بیاید؟

فال آبان‌ماه ۸۷

خوشست خلوت اگر یار یار من باشد

نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

روا مدار خدایا که در حریم وصال

رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

هوای کوی تو از سر نمی‌رود، آری

غریب را، دل سرگشته د روطن باشد

بسان سوسن اگر ده زبان شود حافظ

چو غنچه، پیش تواش مهر بر دهن باشد

***

ادامه مطلب ...

جهان سوم

جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند ، خانه اش خراب می شود و هرکس بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد. 
این جمله از کیست؟