آتشی که نمیرد

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

آتشی که نمیرد

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

زندگی همین تبسم طبیعت است

  

 

همین گونه خوب است  

همین گونه یعنی که هر کس  

به اندازه ی آسمان سهم دارد  

همین گونه یعنی زمینی پر از زندگانی 

همین گونه یعنی که با ماشه  

انگشت ِ دل آشنا نیست 

 

 

بمانیم در جوشش چشمه هایی 

که با ذات بخشندگی زنده هستند 

بمانیم در فرصت مهربانی 

بمانیم تا مهربانی بخندد 

من از حرص در خود فروماندگان 

مانده بیگانه با هر چه باران، بهاران 

بیم دارم

 

 

نلغزیم در سمت برچیدن گل  

و سمتی که گم می شود رد پای کبوتر  

و سمتی که از فرصت گل، کسی با خبر نیست.

همین گونه یعنی 

که در سمت و سوی شکفتن بمانیم. 

   

شعر از: محمدرضا عبدالملکیان