آتشی که نمیرد

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

آتشی که نمیرد

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

یلدا، شب مهرآفرین ایرانی فرخنده باد

 

 

در آستانه‌ی زایش مهر، بار دیگر از پشت بلندترین لحظه‌های تاریکی و این همه سرمایی که بر هوای شهرمان تکیه داده دلهایمان را بر روشنای یلدای مهربان نشانده‌ایم، عطر گلپر دانه‌های انار، یاد گرم سفره‌ی چهل‌تکه و کرسی مادربزرگ که دیگر نیست، قصه‌ای و تفألی و همچون همیشه زانو بر زمین زدن به پای دیوان حضرتش:  

دیشب بـه سیل اشـک ره خــواب می‌زدم/نقشــی بـــه یـاد خــط تـــو بـــر آب می‌زدم

ابــروی یــــــار در نظــــر و خرقـه سـوختـــه/جـامی بــه یــاد گـوشـه‌ی محــراب می‌زدم

هر مـرغ فکـر کـز سر شاخ سخـن بجسـت/بـازش ز طــره‌ی تــو بـــــه مضــراب می‌زدم

روی نگـــار در نظــــرم جلــــوه می‌نمـــــود/وز دور بـــــوســـــه بـــــر رخ مهتــاب می‌زدم

چشمم بروی ساقی وگوشم به قول چنگ/فــالی به چشم و گوش درین باب می‌زدم

نقـش خیــــال روی تـــو تـــا وقت صبحـــدم/ بـــــر کــارگــــاه دیـده‌ی بی‌خــواب می‌زدم

ساقی به صـوت این غزلـم کاسه می‌گرفت/می‌گفتم ایـن ســرود ومــی‌ ناب می‌زدم  

خـــوش بــود وقت حافـظ و فــال مــراد و کام/ بــر نـــام عمــــر و دولــت احبـــاب می‌زدم

 

پیشینه‌ی یلدا و آداب ایرانیان